آثار جنگ
جهاد با کفار يکی از واجبات الهی است که مدتهاست بر زمين مانده. آيات فراوانی در قرآن درباره جهاد داريم ولی آنها را طوری میخوانيم گويی تنها مربوط به زمان گذشته بوده و امروز کاربردی ندارد. در حالی که ديدگاهمان درباره آيات ديگر اينطور نيست. در واقع آيات مربوط به جهاد را جزء آيات احکام نمیدانيم اضافی محسوب میکنيم. در صورتی که خداوند در آيات جهاد خواستار حمله به کفار و سختگيری بر آنهاست و براستی اگر مسلمانان صدر اسلام نيز مانند ما قرآن را میخواندند الان چيزی از اسلام باقی مانده بود؟ بيشتر گسترش اسلام در عالم از طريق جهاد ابتدايی بدست آمده است. حتی آنگونه که هاشمی در خطبههای نماز جمعه میگفت شخص امام حسين (ع) در فتح آذربايجان حضور داشته است. البته ديدگاههايی درباره عدم جواز جهاد ابتدايی در زمان غيبت وجود دارد که بيشتر بنظر يک نظريه احتياط آميز و متاثر از شرايط عدم حاکميت اسلامی میرسد. هيچ حديثی نداريم که صراحتا بگويد جهاد ابتدايی در زمان غيبت بر شيعيان حرام است. احاديثی که هست جملگی میگويند جهاد بايد در معيت امام عادل باشد. حال همانطور که ما در امام جماعت شرط عدالت داريم در امامت و زعامت جهاد هم شرط عدالت داريم و زير پرچم هر کسی نبايد رفت. دسته ديگر دلايل عدم شرکت ائمه در غزوات عباسيان و امويان است. البته در اينجا هم ائمه چنين کاری را نفی نمیکنند. مثلا يکی از ياران صديق امام صادق (ع) نزد وی میآيد. امام از وی سوال میکند که آيا تو در جهاد شرکت نمیکنی؟ پاسخ میدهد اگر شرکت در جهاد کار درستی بود مردم در آن بر شما سبقت نمیگرفتند. در اينجا امام میفرمايند راست گفتی. سپس امام میگويد ما به کسانی که جهاد میکنند نمیگوييم جهاد نکنيد بلکه میگوييم ..... سپس توصيههايی مبنی بر تقوا و اصلاح نفس ارائه میکنند که مطابق آيه توصيف جهادگران است (آيه السائحون العابدون ...). در حقيقت بايد گفت اقامه جهاد مهمترين وظيفه نبوده بويژه اينکه میتوان آنرا نوعی واجب کفايی ديد. خوب است بدانيم بسياری از فقها به جواز جهاد ابتدايی در زمان غيبت فتوا دادهاند از جمله آقای خويی.
از بحث فقهی که بگذريم در جهان امروز که براحتی حقوق ضعفا زير پا گذاشته میشود ما چگونه میتوانيم ساکت بنشينيم؟ چه راهی هست برای مقابله با اول ظالم عالم که آمريکاست بجز جنگ؟ آيا آسيب پذيری بیحد امروز جهان اسلام در برابر تجاوز نظامی ابرقدرتها نتيجه نفی جنگ بطور کلی نيست؟ جهاد ابتدايی مانع از آن میشود که جهان اسلام دچار احساس حقارت فرهنگی شود. جهاد مانع از دنياطلبی و خو کردن به چرب و شيرين دنياست. اصولا اين همه تاکيد اسلام بر جهاد معنايش جهاد ابتدايی است وگرنه دفاع که يک چيز طبيعی است و نيازی به ايمان و اسلام ندارد. میتوان گفت عقبماندگی مسلمين بطور کلی ناشی از دوری آنها از عرصه تقابل با کفر است. اين مطلب شناخته شدهای است که مهمترين دوره پيشرفت علمی در جنگ جهانی دوم بوده است. همين حالا هم فکر میکنيد اگر ما در حالت جنگ سرد با آمريکا و غرب بسر نمیبرديم با اين اراده بدنبال انرژی هستهای میرفتيم؟ در واقع فناوری هستهای را بايد ميوه تقابل نظامی ايران و آمريکا دانست. ما دانستيم دشمن آنقدر قوی است که بايد دست به يک جهاد علمی بزرگ بزنيم و همين کار را هم کرديم. اصولا مگر میشود کشوری مواضع بر حق خود را حفظ کند در حالی که متعهد به پرهيز از جنگ است؟ چنين چيزی امکان ناپذير است. تنها کسی میتواند بر حق باقی بماند که هر لحظه آمادگی وارد شدن به جنگ را داشته باشد. جمهوری اسلامی نيز تاکنون کم و بيش چنين بوده است. نيروهای انقلابی پيش از انقلاب درگير جنگ با رژيم شاه و گاهی اسرایيل بودند و پس از آن هم با صدام که زائده آمريکا محسوب ميشد درگير بودند. حتی پس از پايان جنگ هم در قالب نيروهای اعزامی به بوسنی درگيری ادامه داشته است. اما جا داشت اين درگيری در قالب پررنگتری دنبال ميشد. حقيقتا کسی چطور میتواند در عمق قلب خود مسلمان باقی بماند در حالی که در گوشهای از جهان مسلمانان قتل عام میشوند و او ساکت است؟
ما منتظر هستيم که آمريکا صلحنامه را خود با دست خود پاره کند و آنگاه باب جهاد گشوده خواهد شد. آن وقت میتوان انتقام مظلومين عالم را از فرعون زمان گرفت. میتوان به مقابله نظامی با طاغوت دست زد و شايد امکان آن باشد که بعضی از ما از رهگذر جهاد که باب الجنه است به مقام شهادت نايل آييم انشاءالله. مسلما درگيری ايران با طاغوت بينالمللی قدرت مسلمانان را تا همين جا هم افزايش داده است و به اسلام عزتی مثال زدنی داده است. ديگر نه تنها آنها نمیتوانند مسلمانها را عقب مانده معرفی کنند بلکه مدام از ترس قدرت اتمی مسلمانان مثل بيد بر خود ميلرزند. اکنون زمان جهاد برای برافراشتن پرچم لا اله الا الله بر فراز جهان است.