استراتژی دفاعی
تبصره تحريمی: حالا که بحث تحريم کالاهای کشورهای اروپايی بخصوص دانمارک اينقدر داغ شده بد نيست به يک حکم فقهی اشارهای کنيم. به اجماع علما حيوانی که بدون ذکر نام خدا ذبح شود نه تنها گوشتش حرام و نجس است بلکه ساير اجزای بدنش نيز نجس بالعين است. مانند چرمهای توليدی در کشورهای غير اسلامی و همچنين مواد اوليه ژله که از مغز استخوان حيوانات (معمولا خوک در کشورهای غربی) ساخته میشود. بنابراين منسوجات چرمی خارجی و کفش و کيف شامل اين تحريم هستند.
سياست در صحنه: ظرف يکی دو روز گذشته خبرنگاران خارجی به تهران هجوم آوردهاند. ديروز بعد از نماز جمعه تعدادشون بقدری زياد بود که مناسب ديديم يک راهپيمايی برايشان برگزار کنيم در حمايت از انرژی هستهای و راهپيمايی خوبی هم شد اگرچه يمقدار عجلهای بود. مخصوصا حضور خبرنگارانی از شرق آسيا و اروپای شمالی مشهود بود. در تهران علائم و قرائنی هست که نشان از خروج قريب الوقوع ايران از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای دارد. تهران تنها چيزی که در اين راستا نياز دارد يک موضع نسبتا خشن از جانب شورای امنيت است. افکار عمومی داخلی برای چنين کاری (و حتی ساخت سلاح هستهای) آمادگی دارد. البته خروج ايران از معاهده بمعنای توليد سلاح هستهای نخواهد بود.
استراتژی دفاعی: واقعا جای تاسف است که جامعه جهانی و بسياری از کشورهايی که ادعای ابرقدرتی دارند در مقابل آمريکا اينقدر ضعيف هستند و با يک آب نبات يا عروسک راضی میشوند. وظيفه ما در چنين شرايطی تدارک برای اتکا به خود در دفاع از کشور و اسلام است. از آنجا که دورنمايی از برخورد شديدتر ايران و آمريکا در عرصه بينالمللی پديدار شده است لازم است ايران استراتژی دفاعیای که در چند سال اخير در پيش گرفته علنی سازد و گسترش دهد. در وهله اول در مقابل هرگونه تهديد آمريکا و انگليس میبايست از کمهزينهترين راهکار يعنی بازدارندگی هستهای استفاده کنيم. روند هستهای ايران بگونهای است که آمريکا را در يک حلقه تنگ شونده قرار داده بنحوی که اگر آمريکا هرچه سريعتر خودش را ازين مخمصه خلاص نکند بتدريج راه تنفسش مسدود خواهد شد. اين روند افزايشی همان رفع تعليق از تحقيق و توسعه هستهای در همه ابعاد است. بنابراين مهمترين مولفه سياست امنيتی ايران بايد حفظ فعاليتهای هستهای در تمام ابعاد و عدم بازگشت به تعليق باشد.
پس ازين مرحله ايران بايد تاکيد کند که هرگونه برخورد تحريمی با ايران (حتی در حد ممنوعيت سفر مقامات ايرانی يا تحريم فروش سلاح) منجر به خروج ايران از معاهده منع گسترش خواهد شد. البته اين خروج با رفع تحريمها میتواند به حالت عادی برگردد. يعنی ايران هنوز قصد توليد سلاح هستهای را ندارد. خروج ايران از پيمان انپیتی تنها يک ژست حاکی از نارضايتی نخواهد بود. اخراج بازرسان آژانس قدرت دفاعی ايران را با ايجاد ابهام نسبت به فعاليتهای هستهايش افزايش خواهد داد و ريسک هر نوع اقدام فراتحريمی را به حالت خطرناکی بالا خواهد برد. در اين مرحله ايران دست به جابجايیهای مکرر سانتريفوژ و گاز اورانيوم (بصورت ساختگی يا واقعی) در سطح کشور خواهد کرد و تعدادی مراکز هستهای سوری يا واقعی ايجاد میکند تا ماهوارههای آمريکايی را گمراه کند و آنها را از هر نوع تصميمگيری بازدارد. در مرحله بعد ايران بايد روشن سازد که هرگونه حمله به مراکز هستهای مساوی با آغاز علنی مسير توليد سلاح هستهای خواهد بود. زيرا چنين تلاشی توازن اتمی بوجود آمده توسط سياست ابهام هستهای ايران را تهديد به نابودی میکند و ايران چارهای جز برقراری توازن بصورت علنی نخواهد داشت. پس ازين مرحله دو حالت میتواند رخ دهد يا آمريکا سعی میکند از فرصت کوتاه چند ماههای که تا دستيابی ايران به سلاح هستهای باقيست استفاده کند و خاک اين کشور را اشغال کند يا مذاکرات را آغاز خواهد کرد. هرگونه حمله هوايی در اين مرحله کارايی خود را کاملا از دست خواهد داد زيرا کشوقوسهای يک حمله هوايی صرف به ايران زمان لازم برای رسيدن به سلاح هستهای را خواهد داد. اقدام آمريکا برای اشغال ايران نيز بسيار احمقانه خواهد بود چرا که مردم از نظام حمايت میکنند. در اين شرايط تنها مطلبی که مهم است اين است که اسير دست تبليغات آمريکايیها نشويم که بهترين استراتژی را دفاع در درون شهرها تبليغ میکنند. ما بايد در مرزها بجنگيم. در حالت دوم مذاکره همراه با ارعاب آغاز میشود و در اين مرحله پس از گذشت مدتی از مذاکرات ايران میبايست آخرين گام بسوی يک بازدارندگی هستهای را بردارد و اعلام کند هر کشوری که به تاسيسات هستهای ايران حمله کند با پاسخ هستهای روبرو خواهد شد. در اينجا احتمالا رايس مانند مورد کره شمالی خواهد گفت ايران در پی جلب توجه است! و مذاکرات هم کاملا لوث میشود. در اينجا بايد يک نکته رانيز روشن کنيم. نقش روسيه در پرونده هستهای ايران به اين صورت است که نقش حامی اصلی ايران را بازی کند تا در مواقع لزوم با خالی کردن پشت ايران تعادل اين کشور بر هم بخورد. در واقع مهمترين محور تبليغات نشريات غربی القای حمايت موثر روسيه از ايران است تا اولا روسيه بتواند باج سنگين اقتصادی از ايران بگيرد ثانيا قدرت بازدارندگی خود ايران کاملا کم اهميت جلوه کند. بايد دقت کنيم همصدا با رسانههای غربی روسيه را حامی ايران ندانيم. البته وضعيت چين ممکن است کمی متفاوت باشد. احتمالا چين به آمريکا میگويد ما نياز به نفت داريم شما چرا میخواهی ايران را تحريم کنی؟ آمريکا : اين تحريم زياد طول نميکشه صبر داشته باش . چين : بعدش چی؟ آمريکا : به شما هم سهمی از نفت ايران میدهيم. بنابراين چين اگر نفت بخواهد بيشتر خواهان حل و فصل سريع مناقشه (چه از راه اشغال کامل ايران چه دست برداشتن آمريکا) میباشد و فینفسه ايران برايش مهم نيست. اما اگر ايران بتواند امکان اشغال را از بين ببرد آن وقت چين مدافع ايران خواهد بود.